معنی از داروهای ضد حساسیت

حل جدول

لغت نامه دهخدا

حساسیت

حساسیت.[ح َس ْ سا سی ی َ] (ع مص جعلی، اِمص) حساسی. رجوع به حساسی شود: حساسیت نسبت به عوامل خارجی، زود متأثر شدن از آنها رجوع به جانورشناسی ج 1 صص 10-12 شود.

فرهنگ معین

حساسیت

حساس بودن، تأثر شدید در مقابل یک عامل خارجی، آلرژی. [خوانش: (حَ سّ یَّ) [ع. حساسیه] (مص جع.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حساسیت

انگیزش

فارسی به عربی

حساسیت

احتکاک، میل

فارسی به ایتالیایی

حساسیت

sensibilità

فرهنگ عمید

حساسیت

حساس بودن،
واکنش در برابر برخی وقایع،
(پزشکی) واکنش بعضی از مردم در مقابل پاره‌ای از مواد غذایی یا دارویی که برای دیگران بی‌ضرر است، آلرژی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

حساسیت

زودرنجی، نازک‌دلی، نازک‌طبعی، نازک‌مشربی، نازک‌منشی،
(متضاد) بی‌تفاوتی، آلرژی

فرهنگ فارسی هوشیار

حساسیت

زود متاثر شدن

معادل ابجد

از داروهای ضد حساسیت

1578

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری